Sunday 1 November 2009

?

یک استکان چای و هزار معمای لاینحل
....
و بازاستکانی دیگر...؛
گیرم چای را تا ته نوشیدم،با علامت سوال چسبیده به استکان چه کنم....!؛

پ.ن: ایده ی این عکس از قسمتی از شعر "افلاطون کنار بخاری" حسین پناهی گرفته شده: یک دانه سیگار دارم و هزار معمای لاینحل!؛

3 comments:

TheOne said...

عالیه


(http://amiiin.wordpress.com)

Unknown said...

در انتهای هر سفر
در آيينه
دار و ندار خويش را مرور مي كنم
اين خاك تيره اين زمین
پايوش پای خسته ام
اين سقف كوتاه ، آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای ِ دل
در آخرين سفر
در آيينه به جز دو بيكرانه كران
به جز زمين و آسمان
چيزي نمانده است
گم گشته ام ‚ كجا
نديده ای مرا ؟

Unknown said...

tooooooooooop